کد مطلب:140190 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:195

ذکر مناقب و فضائل و خصائص حضرت امام حسین
چنانچه از روایات و اخبار استفاده می شود آن حضرت جامع تمام صفات حسنه و فضائل اخلاقی بودند از جمله در تواضع آن جناب مرحوم مجلسی در بحار [1] از مسعده نقل كرده كه وی گفت: حضرت حسین بن علی علیهماالسلام به مساكینی عبور كردند كه عباء خود را پهن نموده و روی آن استخوان ریخته و مشغول خوردن بودند، به حضرت عرض كردند: ای پسر رسول خدا بفرمائید.

حضرت دو زانو در حلقه ایشان نشسته و با آنها به تناول غذا مشغول شده و سپس این آیه را تلاوت فرمودند: ان الله لا یحب المستكبرین (خداوند متكبران را دوست ندارد) و پس از آن فرمودند: من دعوت شما را اجابت كردم، شما نیز دعوت مرا اجابت می كنید؟

آنها گفتند: بلی ای پسر رسول خدا، پس برخاسته و همراه آن جناب به منزل آن حضرت رفتند.

حضرت به كنیز خود فرمودند: آنچه ذخیره كرده ای حاضر كن.

و درباره سخاوت وجود آن بزرگوار احادیث بسیاری نقل شده كه از باب نمونه به ذكر سه حدیث اكتفاء می كنیم:

1- مرحوم مجلسی در كتاب بحار از آن حضرت روایت كرده كه آن جناب فرمودند:

این كلام پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم صحیح است كه فرمودند:

برترین و بهترین اعمال بعد از نماز مسرور نمودن مؤمن است به طوری كه


گناهی در آن نباشد چه آنكه غلامی را دیدم كه به سگی غذا می دهد، جهتش را از او پرسیدم؟

گفت: ای پسر رسول خدا چون مبتلا به غم و اندوه هستم خواستم با مسرور نمودن این حیوان شاید اندوهم برطرف شده و مسرور گردم، زیرا صاحب و آقای من یهودی است و از این جهت بسیار اندوهگین بوده و مشتاقم از او جدا شوم، حضرت پس از استماع این سخنان دویست دینار به عنوان ثمن غلام برای یهودی فرستاده و خواستار خریدن غلام شدند.

یهودی عرضه داشت: غلام فدای قدمهای شما، تعلق به شما داشته باشد و این بستان را نیز مال او قرار دادم و پول شما را به خودتان رد كردم.

حضرت فرمودند: من مال را به تو بخشیدم.

عرض كرد: مال را پذیرفتم ولی به غلام هدیه دادم.

حضرت فرمودند: غلام را آزاد كردم و تمام مال را به او بخشیدم.

همسر یهودی گفت: من اسلام آورده و مهریه ام را به شوهرم بخشیدم.

یهودی عرضه داشت: من نیز مسلمان شده و این خانه را به همسرم بخشیدم. [2] .

2- مرحوم مجلسی در كتاب بحار از مقتل آل الرسول اخطب خوارزمی حدیثی را به این شرح نقل فرموده:

اعرابی مشرف شد محضر مبارك حضرت حسین بن علی علیهماالسلام و عرضه داشت: ای پسر رسول خدا دیه كاملی را ضمانت كرده ام و اكنون از پرداخت آن ناتوان هستم، پیش خود گفتم از كریم ترین مردم آن را درخواست می نمایم و از اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم كسی را كریم تر ندیدم.

حضرت فرمودند: ای برادر سه مسئله از تو می پرسم اگر یكی را جواب گفتی


یك سوم مال را به تو می دهم و اگر دو تا را پاسخ دادی دو سوم آن را به تو داده و اگر هر سه را جواب دادی همه مال را به تو خواهم داد.

اعرابی عرض كرد: ای پسر رسول خدا آیا مثل شما از مانند من سؤال می كند؟! شما اهل علم و شرف هستید چه طرف قیاس با من می باشید؟

حضرت فرمودند: بلی ولی از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم كه می فرمودند:

به هر كسی به میزان معرفتش احسان باید نمود.

اعرابی عرضه داشت: از آنچه رأی مباركتان هست سؤال بفرمائید، اگر جواب دادم كه هیچ و الا از شما یاد خواهم گرفت.

حضرت فرمودند: كدام یك از اعمال افضل و برتر است؟

اعرابی عرض كرد: ایمان به خدا.

حضرت فرمودند: چه چیز موجب نجات از هلاكت است؟

اعرابی عرض كرد: اطمینان به خدا.

حضرت فرمودند: زینت مرد به چیست؟

اعرابی عرض كرد: به علمی كه همراهش حلم و بردباری باشد.

حضرت فرمودند: اگر علم نداشت چطور؟

عرض كرد: به مالی كه با آن مروت و جوانمردی باشد.

حضرت فرمودند: اگر آن را نداشت چطور؟

عرضه داشت: به فقری است كه همراهش صبر باشد.

حضرت فرمودند: اگر آن را نیز نداشت چطور؟

اعرابی عرض كرد: صاعقه ای از آسمان بیاید و او را بسوزاند زیرا چنین شخصی استحقاق آن را دارد.

حضرت خندیدند و كیسه ای كه در آن هزار دینار طلا بود به اضافه انگشتری كه قیمتش دویست درهم بود به وی داده و فرمودند:


ای اعرابی دینارها راصرف طلبكارانت كن و انگشتری را صرف مؤنه خود نما.

اعرابی عنایت حضرت را گرفت و عرضه داشت: خداوند متعال می داند رسالت خود را در كجا قرار دهد [3] .

3- عمرو بن دینار می گوید: حضرت امام حسین علیه السلام به عیادت اسامة بن زید كه بیمار بود رفتند و وی از غم و حسرت و اندوه می نالید.

حضرت فرمودند: برادر غم تو از چیست؟

عرض كرد: شصت هزار درهم بدهكارم.

حضرت فرمودند: آن بر عهده من.

عرض كرد: می ترسم قبل از پرداخت آن از دنیا بروم.

حضرت فرمودند: نخواهی مرد مگر بعد از آنكه من آن را پرداخته باشم.

راوی می گوید: پیش از آنكه اسامه از دنیا برود حضرت قرض او را پرداختند [4] .

و درباره شجاعت و دلاوری آن وجود مبارك اخبار و احادیث بسیار است و تنها واقعه جانگداز كربلاء كافی است برای اثبات این معنا زیرا كمترین عددی كه برای لشگر دشمن نقل شده سی هزار نفر بوده و بالاترین رقم سپاه آن جناب از دویست نفر بیشتر گفته نشده و مع ذلك كوچكترین هراسی در آن عزیز خدا به هم نرسید بلكه با كمال قوت و قدرت در مقابل آن روبه صفتان ایستادگی فرمود و با اینكه تمام عزیزانش در مقابل آن جناب به شهادت رسیدند و در حالی كه گرسنگی و تشنگی به حد اعلا و فوق آنچه تصور شود حضرتش را در تعب و ضیق قرار داده بود خود را به آن دریای لشگر زده و چنان از ایشان می كشت و با شمشیر آتشبار خرمن عمر آن دون همتان را می سوزاند كه طبق آنچه در مقاتل معتبر ثبت


و ضبط شده هزار و نهصد نفر از آنها را غیر از مجروحین به جهنم فرستاد و كشتن این عدد ظرف چند ساعت بیشتر نبود و این قضیه از عجایب روزگار بوده و تحقیقا نه در قبل نظیر داشته و نه در بعد چنین اتفاقی ممكن است به وقوع بپیوندد.

مؤلف گوید:

چون غرض اصلی ما بیان حوادث و وقایعی است كه از ابتداء حركت امام از مدینه تا كربلاء و از كربلاء تا مدینه اتفاق افتاده است از این رو سخن را كوتاه كرده و به بیان مقصود می پردازیم و پیش از بیان حركت حضرت و شروع نهضت خونین كربلاء مناسب دیدم شمه ای در اطراف چگونگی مسلط شدن یزید بن معاویه لعنت الله علیهما بر اوضاع و بدست گرفتنش امر خلافت را سخن رانده و سپس به بیان مطلوب بپردازم.



[1] بحارالانوار ج (44) ص ( 189) .

[2] بحارالانوار ج(44) ص(194) .

[3] بحارالانوار (44) ص (196) .

[4] بحارالانوار ج(44) ص (189 (.